تاکنون دگرگونی در ریتم، تمبر، هارمونی، و تصادف را به عنوان ابعاد مهم موسیقی معاصر بررسی کردیم، در این یادداشت به عنصر دیگری خواهیم پرداخت:
۵- فضامندی صدا و واقعیت مجازی مولتیمدیا: تا قبل از دوره معاصر ماهیت آکوستیکی فضای اجرای کنسرت و چینش سازها طبعا شناخته شده بود و به آن توجه میشد. ولی در دوره معاصر، خود مساله فضای سهبعدی به عنوان عنصر که در صدابودگی نقشآفرینی میکند، موضوعیت پیدا کرد. اگر ماهیت آکوستیکی محل اجرای صوت را به نحوی دستکاری کنیم که بر صدا تاثیرهای مختلف حین اجرا بگذارد چه؟ اگر در حین اجرا، گروه نوازندگان حرکت کنند، اگر سه ارکستر مختلف در نقاط مختلف یک سالن یا یک خیابان با هم اجرا کنند، اگر نوازندگان بر گرد شنوندگان حلقه بزنند چه؟ ما در همه اینها با تصرفهای مکانی در صدا سر و کار داریم و گویی صدا را مکانمند کردهایم یعنی محل صدور آن را مورد تاکید قرار دادیم. در اینجا بعد دیگری به صدا افزودهایم و گویی خود را درخور جهان مولتیمدیای معاصر نمودیم. در جهانی که واقعیت مجازی هر روز با کیفیت بالاتری توسط سیستمهای کامپیوتری و هوش مصنوعی بازسازی میشود، میبینیم که موسیقی نیز -در برخی از رویکردها- از صوتی ناب به سمت پرفورمنس حرکت میکند، با نور و حرکت ترکیب میشود.نه به مثابه همراهی کننده آنها بلکه به عنوان جوهر اصلی پرفورمنس که سایر اجزای بصری آن را همراهی میکنند. تئاتر اینسترومنتال بر چنین مبنایی شکل گرفت. البته موزیسینها همواره این دغدغه بهجا را دارند که نکند جلوههای بصری و خواص غیرموسیقایی پرفورمنس، به جای فرع بودن نسبت به موسیقی، محوریت اصلی را اشتغال کنند و صوت بودگی موسیقی را به حاشیه برانند؛ مخاطب درگیر رنگ و لعاب شود و از اصل موسیقی بازماند. ولی فارغ از ارزشگذاری، در اینجا تاکید من بر تناسب این مکانمند شدن صوت بود با زیستجهانی که همه شوونات آن با رسانههای مولتیمدیا اشغال شدهاست.
.
بند۶- متریال صوتی جدید، هم ارز تحول مهندسی مواد:
قرن بیستم به شکل روزافزونی جستجوی مواد نو و جایگزینی آن در صنایع مختلف بود، شکلگیری گسترده صنعت پلیمر (موسوم به پلاستیک) در این قرن و استفاده هرچه بیشتر از آن در کالای روزمره مردم اعم از صنایع بستهبندی، لوازم خانگی و اداری، خودرو، ساختمان، پزشکی و… داستان پردامنهای است که تا به امروز خودش را در انواع کامپوزیتها، موادنانو، مواد کنتزلپذیر و… نشان داده و همچنان با شتاب در حرکت است. این میل به اختراع و تولید مواد نو گاهی چنان افسارگسیختهاست که ممکن است در قرنهای آتی شاهد موجوداتی مرکب از سلولهای بنیادین و کامپوزیتهای نسل جدید باشیم!ا
به موازات چنین روندی در تکنولوژی، موسیقی قرن بیستم نیز چنان در جستجوی متریال صوتی جدید بودهاست که گاهی گمان میرود هدف آهنگساز به جای برساختن یک کمپوزسیون معنادار، صرفا به ارائه یک متریال صوتی جدید فروکاست میشود. این جریان شامل: استفاده از اصوات و صداهای منتشر شده در محیط جامعه میتواند بشود(کانکریت موزیک)، یا اصواتی که با ابزار و اجسامی جز سازهای مرسوم تولید میشوند یا بواسطه ایجاد طیفهای فرکانسی دلخواه در موسیقی الکترونیک بوسیله کامپیوتر ایجاد میشوند(موسیقی اسپکترال). همه اینها به طرق مختلف خود را از انحصار متریال صوتی سازهای کلاسیک کاملا آزاد کردهاند و ضمن استفاده از گستره نامحدودی از اصوات، حوزه موسیقی را از تنگنای سالنهای کنسرت آزاد کرده و به هرآنچه بوسیله گوش انسان قابل شنیدن است بسط میدهند. البته این اصوات میبایست در کمپوزیسیونی طراحی شده توسط آهنگساز ترکیب و گردآوری شوند. ولی آنچه مهم است این که خود نفس متریال جدید مورد توجه قرار گرفته و امکانات بالقوه آن در آثار مورد کاوش قرار میگیرد. یعنی چه بسا یک قطعه صرفا تجربه شنیداری کلنجار با یک صدای جدید باشد( مثل نمونهسازیهایی که در فرایندهای تحقیق و توسعه در حوزه مهندسی با آن سر و کار داریم