مقاله

موسیقی معاصر چیست؟ (یادداشت سوم و چهارم)

روح زمانه معاصر که مدعی پیچیدگی، غنای مفهومی، چندین‌لایه بودن، نقش‌آفرینی احتمال، تکثر و … در آن شدیم چگونه در موسیقی معاصر پژواک می‌یابد؟ بدین منظور من سعی خواهم کرد بین تجربه مواجهه یا شنیداری برخی جریانهای موسیقی معاصر با این معانی، نوعی ارتباط برقرار کنم.

لازم به تاکید است که این ارتباط به معنای اینهمانی نیست چرا که اگر بود دیگر هنر تماما ترجمه‌پذیر می‌شد و ضرورتی غیر زائدی برای آن متصور نبود؛ ما به نوعی خویشاوندی یا به زعم هایدگر «همسایگی» هنر و تفکر قائل هستیم که در این یادداشتها سعی می‌کنیم بر چند و چون این همسایگی تامل کوتاهی داشته‌باشیم:

۱- ریتم‌های ناهمگن، به مثابه تجربه دیگرگونی از زمان: ریتم یا وزن در موسیقی شاخصی از تجربه گذر کردن زمان است که با طرح‌افکنی الگویی متشکل از ارزشهای زمانی متفاوت، پیکره‌های ریتمیک را می‌سازد و زمان را به نوعی شکل می‌دهد. ساده‌ترین تجربه گذر زمان، استفاده مکرر از یک ارزش زمانی ثابت است که عملا مانند عملکرد مترونوم است یا به نوعی همان ثانیه‌ شمار ساعت است که گذر زمان را با فواصل مساوی تقسیم می‌کند. در موسیقی ما با پیکره‌های ریتمیک، این گذر زمان را ‌ییچیده‌تر یا دارای نقش می‌کنیم.

مثلا فیگور چهار دولاچنگ و یک سیاه، نوعی گذر زمانی متفاوت از دو نت سیاه را برای ما تداعی می‌کند. در موسیقی معاصر، هرچه بیشتر این پیچیدگی خود را بروز می‌دهد؛ بدین شکل که ناهمگنی ارزشهای زمانی بسیار فزون‌تر می‌شود. مثلا در کنار یک نت کشیده گرد، شش سه‌لاچنگ داریم و بعد یک میزان سکوت! (چه در یک ساز سولو و چه همنشینی سازها)گویی گستره حرکت خطی گذر زمان به شدت غیرخطی و معوج می‌شود؛ محور زمان چروک می‌خورد، مچاله می‌شود و کش می‌آید؛ در جاهایی بسیار فشرده می‌شود و در برخی نقاط بسیار منبسط! این همان تفاوت سرعتی است که در دنیای معاصر می‌توان بین رخدادهای مختلف تجربه کرد. وقتی سرعت یک فضا‌پیما را در مقابل راه رفتن یک کودک همزمان تجربه می‌کنیم؛ وقتی نسبت نرخ رشد سهام‌ها را در بورس می‌بینیم؛ وقتی بواسطه نظریه نسبیت انیشتین، از فشردگی و اتساع زمان برای متحرک دارای سرعت‌های نزدیک به نور مطلع می‌شویم.

یکی از خصلتهای پر رنگ دنیای معاصر، تجربه متفاوت از گذر زمان است! تجربه‌ای که مثل دوران گذشته یکنواخت و متعادل و همگن نیست بلکه بسیار متمایز، از هم گسیخته و ناهمگن است. این همان چیزی است که در اولین مواجهه با یک اثر آنسامبل مدرن و مقایسه آن با یک اثر کلاسیک در می‌یابید.

…………………………………………….

در بند اول اشاره کردیم که استفاده ناهمگن از ارزشهای زمانی در فیگورهای ریتمیک نوعی تجربه پیچیده‌تر از زمان را برای شنونده موجب می‌شود؛ بعلاوه می‌توان استفاده ناموزون از سکوت، آفتاکتها، ناهمزمانی صداها، استفاده فراوان از فرماتا، تغییرهای کیفی و کمی تمپو را نیز عناصری در مقوله ریتم‌ به‌حساب آورد که تجربه گذر زمان را غیرخطی‌تر و غنی‌تر می‌نمایند. حال به روندی دیگر می‌پردازیم.
۲- محوریت مساله تمبر به مثابه زبان تکثر و لایه‌بندی جهان معاصر: در گذشته ارکستراسیون به عنوان مقوله‌ای مستقل و تا حدودی فرعی در امتداد روابط ملودیک و هارمونیک و در خدمت فرم به کار‌گرفته می‌شد و بعضا اثری را ممکن بود برای یک ارکستر سمفونیک، یک آنسامبل کوچک و‌یا‌ حتی یک ساز سولو، بازتنظیم کنند. ولی در موسیقی معاصر، تمبر یا رنگ صدا در بسیاری از روندها چنان محوریت پیدا کرده که اساسا ایده اصلی قطعه را‌ در خود حمل می‌کند و تغییر آن باعث‌فروپاشی شاکله قطعه می‌شود. در برخی قطعات صرفا با دیالیکتیک پیش‌رونده تمبر سازها سر و کار داریم و کمپوزسیون قطعه مدیون همین تکثر و گفتگویی است که بین شخصیت‌ رنگها شکل می‌گیرد. به نحوی که سازبندی دیگر به منظور هارمونیزه کردن صرف یا بیان ایده ملودیک با رنگی متفاوت و… به کار گرفته نمی‌شود بلکه همین لایه‌بندی متکثر تمبرهاست که با ما از تکثر و لایه‌های متنوع و ابعاد پرشمار زیست‌جهان معاصرمان سخن می‌گوید.

در این رویکرد گویی ایده گفتمان سازها جایگزین تم‌های ملودیک موسیقی رمانتیک شده و بسط این گفتگو، صرفا واریوسیون‌هایی بر این گفتمان تمبرهاست که خود را اتفاقا از قید گفتمان‌های کلاسیک مبتنی بر ملودی رها کرده است. این مسیری که از چند جهت به موسیقی آتماتیک یا اتمسفریک می‌رسد؛ جایی که ایده کمپوزسیون به جای یک تم و بسط آن، نوعی اتمسفر یا رنگ‌بندی فضای صوتی است. ما با توالی و جایگزینی و امتزاج اتمسفرهایی سر و کار داریم که ایجادشان مدیون بسط مقوله تمبر است.

البته باید اشاره کرد که از سوی دیگر، استفاده مبسوط از فواصل دیسونانس در‌ چندصدایی مدرن نیز موجب ایجاد طنین‌های جدیدی و گیرایی شد که خودش به گسترش اهمیت مقوله تمبر یاری رساند(مثلا کلاسترهای صوتی) و این جریانات در روند سونوریکا در موسیقی معاصر بخوبی قابل پیگری است. در این مختصر من صرفا می‌خواهم به محوریت مساله تمبر در موسیقی معاصر و خویشاوندی آن با تکثر رنگارنگ و پیچیده روح زمانه امروز تاکید نمایم.

نویسنده : هانی اشرفی

administrator
مدیر مجله.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *